۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

آزادی و دموکراسی در ایران از راه بالاترین و بی بی سی حاصل نمی گردد!

بالاخره گند بالاترین هم در آمد! مدت ها بود که از دیکتاتوری مدیران سایت بالاترین و فضای مسموم حاکم بر این سایت سخن می گفتیم. مدت ها بود که سایت بالاترین را نه یک رسانه آزاد و در راستای اطلاع رسانی صحیح و منصفانه به خوانندگان خود، بلکه سایتی مغرض و وابسته به یک جناح سیاسی خاص می دانستیم که در آن مجال بروز و ظهور هیچ صدای مستقلی وجود ندارد. اما هر بار در برابر انتقادات خود، پاسخی جز دعوت به سکوت (از سوی برخی از دوستان ساده اندیش و زودباور) و یا توهین و افترا (از جانب بالاترینی ها و رفقایشان) نمی شنیدیم.

اقدام چند روز پیش مدیریت سایت بالاترین در مسدود کردن حساب بسیاری از کاربران و حذف لینک های آنان، نشان داد که انتقادات ما نه از سر غرض ورزی و حسادت [!] که از سر واقع بینی و دلسوزی بوده است. متأسفانه هشداری که مدت ها پیش نسبت به فضای آلوده سایت و اقدامات غیردموکراتیک مدیران آن داده بودیم، به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفت تا کار به جایی برسد که امروز سایت بالاترین برای کاربران خود (که هر چه دارد از آنهاست) شدیدترین تبعیض ها و محدودیت ها را قائل شود و هر روز به بهانه ای دست به حذف و اخراج برخی از آنها بزند.

اتفاقاتی که در روزهای اخیر بوقوع پیوست، اولین مورد از رفتارهای مشکوک و پرسش برانگیز مدیران سایت بالاترین نبود. کسانی که با این سایت آشنایی دارند از برخوردهای ناپسند مسئولین این سایت در چند سال گذشته کاملا آگاهی دارند. در زیر به چند نمونه از این برخوردها به اختصار اشاره می کنم:

1- حذف سلیقه ای کاربران سایت و نظرات آنان:

برخورد مدیران سایت با آنچه که آنها «تخلف از قوانین بالاترین» می نامند، همواره برخوردی چندگانه و تبعیض آمیز بوده است. کاملا روشن است که مدیران سایت در برابر لینک ها و نظرات توهین آمیز برخی از کاربران سایت (که به خط فکری خاصی وابسته هستند) سکوت می کنند، اما در مقابل رفتار مشابه برخی دیگر از کاربران بلافاصله واکنش نشان داده و به شدت با آنان برخورد می نمایند.

2- سکوت در برابر فعالیت های ایران ستیزانه گروههای تجزیه طلب:

یکی از مصادیق این برخوردهای چندگانه، رفتار منفعلانه و سئوال برانگیز مسئولان سایت در قبال فعالیت های ضدملی و ضدایرانی باندهای تجزیه طلب است. همه کسانی که سابقه فعالیت در سایت بالاترین را داشته اند بخوبی از وجود این باندها آگاه اند. عده ای که به ظاهر با نام «هویت طلب» و در باطن با عنوان «تجزیه طلب» اقدام به ارسال لینک ها و نظرات توهین آمیز می کنند و به فرهنگ و هویت ایرانی و شخصیت های مورداحترام تاریخ ایران دشنام می دهند، اما مدیریت سایت کوچکترین عکس العملی در برابر آنان نشان نمی دهد. نحوه فعالیت این باند و چگونگی و ترتیب آرای مثبت و منفی که به لینک ها می دهند، بوضوح نشان می دهد که برخی از این کاربران دارای چندین حساب کاربری می باشند که این خود تخلف آشکاری از قوانین سایت است (تخلفی که به استناد آن تاکنون مدیران بالاترین حساب بسیاری از کاربران را مسدود کرده اند). این موضوع را بارها به مسئولین سایت گوشزد کردیم، اما متأسفانه آنان در برابر این تخلفات همچنان سکوت پیشه کرده اند تا شائبه حمایت غیرمستقیم و پشت پرده خود از گروههای تجزیه طلب و ضدملی را در اذهان تقویت کنند.

3- مسدود کردن لینک برخی از سایت های اپوزیسیون به بهانه های واهی:

یکی از عجیب ترین و بحث انگیزترین اقدامات اخیر مدیران سایت بالاترین، جلوگیری از ارسال لینک به چند سایت پربیننده و معتبر اپوزیسیون بود. مسئولان بالاترین در توجیه این اقدام خود اعلام کردند که سایت های فوق بعضا اخباری بدون منبع یا تکراری (نقض کپی رایت) منتشر می کنند که البته این توجیه نیز کذب محض بود. زیرا سایت های فوق الذکر همواره اخبار خود را با ذکر منبع خبر منتشر کرده اند و علاوه بر آن، هر یک از این سایت ها دارای خبرها و مقالات تحلیلی منحصر به فردی نیز می باشند که تنها در همین سایت ها انتشار می یابد. جالب اینجاست که همه سایت های ممنوعه، تقریبا از یک طیف سیاسی خاص هستند! اما در سوی دیگر، مدیران بالاترین نسبت به ارسال صدها لینک تکراری از سایت های اصلاح طلب (که به برکت جنبش سبز مثل قارچ در فضای مجازی روییده اند و از کوچکترین ارزش و محتوایی خالی اند) هیچ واکنشی نشان نداده و نگرانی از بابت نقض قانون کپی رایت ندارند!

4- حذف دعوتنامه های تعدادی از کاربران:

آخرین مورد از اقدامات تبعیض آمیز و ناپسند مسئولین سایت بالاترین در چند روز گذشته حذف دعوتنامه های تعداد زیادی از کاربران سایت بود. همان طور که می دانید مدت هاست که سایت بالاترین عضو جدیدی نمی پذیرد و اجازه ثبت نام به کسی نمی دهد (این هم مصداق دیگری از دموکراسی بالاترینی!). تنها راهکاری که مدیران سایت در این مدت برای پذیرش اعضای جدید درنظر گرفته بودند، ارسال دعوتنامه به تعدادی از کاربران بالاترین بود تا از این طریق افراد جدیدی بتوانند در سایت ثبت نام کنند. اما به تازگی مدیران سایت، بسیاری از این دعوتنامه ها را از کاربران بازپس گرفتند و کسی هم نفهمید علت آن دعوتنامه دادن ها چه بود و علت این پس گرفتن ها چه؟!

این ها چند نمونه از رفتارهای نادرست مسئولان سایتی است که همواره ادعا دارد سایتی آزادیخواه و بی طرف است و در راستای استقرار آزادی و دموکراسی در ایران کوشش می کند! به این چند مورد می توان حذف بسیاری از لینک های منتقد دین، حذف سلیقه ای موضوعات داغ سایت،... را نیز افزود.

و در آخر تنها می توان گفت آزادی و دموکراسی در ایران از راه بالاترین و بی بی سی و... حاصل نمی گردد. به رسانه های مشکوکی که خود در رفتارشان بزرگترین ناقضان دموکراسی و آزادی بیان هستند، نمی توان اعتماد کرد.

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

لاله و شهلا هر دو قربانی شدند؛ قربانی هوسرانی های یک مرد



علیرغم تلاش های گسترده فعالان حقوق بشر و کنشگران مخالف اعدام، سحرگاه چهارشنبه، شهلا جاهد هم در حیاط زندان اوین به دار آویخته شد. زنی که 8 سال را با کابوس مرگ در سلول های تنگ و تاریک زندان گذراند...


نه می توانم بگویم بیگناه بود و نه گناهکار. بحث پیرامون زوایای مختلف پرونده او نیز نه در حیطه وظایف من و امثال من است و نه در تخصص من. تنها چیزی که می دانم این بود: شهلا چه گناهکار و چه بیگناه، فقط و فقط یک قربانی بود. قربانی یک سیستم غلط، یک جامعه غلط، و مجموعه ای از باورهای غلط. سیستمی که اجرای عدالت را در خشونت و کشتار می بیند. قصاص و سنگسار را مظهر و نمادی از عدالت الهی می پندارد و بریدن دست و پا و زبان را نشانه قدرت. جامعه ای که هنوز هم بر باورهای کهنه و پوسیده خویش اصرار می ورزد، آزادگی زن ایرانی را بر نمی تابد و چشم بر هوسرانی مرد ایرانی فرو می بندد. جامعه ای که هنوز هم می پندارد زن خوب، زنی است که در خانه زندانی مرد خود باشد و دم بر نیاورد و همیشه تحمل کند و تحقیر شود و... جامعه ای که همیشه به زن به چشم یک گناهکار می نگرد، یک مجرم.


چرا لاله سحرخیزان قربانی شد؟ چرا شهلا جاهد قربانی شد؟ چرا هر روز دهها و صدها زن و دختر ایرانی قربانی می شوند، اما مردان فاسد و هوسران جامعه ما هیچگاه در برابر هیچ مرجع قضایی و قانونی قرار نمی گیرند و پاسخگوی خطاها و اشتباهات خویش نیستند؟ چرا شهلا جاهد اعدام می شود، اما کسی از ناصر محمدخانی نمی پرسد که به چه حقی با احساسات دو انسان بازی کرده است؟ چرا کسی از او نمی پرسد به چه حقی دو خانواده را این چنین به روزگار سیاه نشانده است؟

بهتر است جواب این سئوال ها را از کسانی بخواهیم که مروج صیغه (فحشای اسلامی) در جامعه ما هستند. آنانی که 32 سال است به بهانه حفظ امنیت اخلاقی جامعه و رعایت موازین اسلامی (چه واژه های مضحکی!) زنان و دختران ما را به بند کشیده اند، اما خود پلیدترین و شیطان صفت ترین جانوران روی زمین هستند که برای ارضای تمایلات حیوانی خویش حد و مرزی نمی شناسند.


شهلا جاهد هم قربانی شد. قربانی یک سیستم فاسد که هنوز هم بجای یافتن علت ها و ریشه هاف تنها به پاک کردن صورت مسئله اکتفا می کند. زیرا نیک می داند که خود باعث و بانی بسیاری از این ناهنجاری ها و معضلات اجتماعی است. سیستمی که به خطاکاران اجازه می دهد با استفاده از میانبرهای قانونی و شرعی[!] با خیال آسوده به ارتکاب جرایم خویش مشغول باشند و در نهایت فرد دیگری را تنها به جرم زن بودن مقصر و گناهکار جلوه دهند.


ننگ بر این نامردان هوسران و ننگ بر سیستم آلوده ای که از آنان حمایت می کند.


دانلود

حرف های شهلا جاهد ساعاتی پیش از اعدام (فایل صوتی)