۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

فرخ نگهدار به شکل «صریح» ترس خود از فروپاشی جمهوری اسلامی را آشکار ساخت



فرخ نگهدار، از آشفتگی فکری تا پریشان گویی سیاسی

نامه اخیر فرخ نگهدار به رهبر جمهوری اسلامی یک خود افشاگری از سوی اوست، سالها بود فرخ نگهدار به طور «تلویحی» از جمهوری اسلامی دفاع می کرد و به طور «ضمنی» خواستار استمرار ولایت فقیه بود ولی نامه اخیرش تمام پرده های وی را کنار زد و نگهدار به شکل «صریح» ترس خود از فروپاشی جمهوری اسلامی را آشکار ساخت.

به نظر می رسد نگهدار از یک مشکل دوگانه رنج می برد اولین مشکل او این است که ساختار ولایت فقیه را نمی شناسد (یا وانمود می کند نمی شناسد) و دوم این که ادعا می کند به دنبال دمکراسی است ولی «تنها «راه رسیدن به آن را صندوقِ رای جمهوری اسلامی معرفی می کند که بازهم نا آگاهی او از ماهیت متناقض قانون اساسی را نشان می دهد.

نگهدار خامنه ای را با شاهان ایران و استبداد آنها مقایسه می کند که بازهم مقایسه بیجایی است چرا که اختیارات ولی فقیه در جمهوری اسلامی هرگز با اختیارات شاهان قابل مقایسه نیست در طول تاریخ ایران حکومت در کشور همواره دو پایه بوده و روحانیون همواره در ذیل قدرت حاکم تعریف می شدند در حالی که در نظام ولایت فقیه رهبر دارای علاوه بر داشتن بالاترین اختیارات حکومتی دارای اختیارات مذهبی وسیع هم هست، این در حالی است که خود آیت الله خمینی به صراحت اعلام کرد این اختیاراتی که در قانون اساسی به ولی فقیه داده شده «بعض» شوون ولایت فقیه است نه همه آن و آقای نگهدار با بی توجهی با اختیارات مطلق و بدون پاسخگویی ولی فقیه سهم خامنه ای و معترضان و مخالفان در مشکلات کشور را برابر می داند! سپس به خامنه ای توصیه می کند مردم را فریب داده و انتخابات فرمایشی و بی ارزش جمهوری اسلامی را با بازی دادن برخی اصلاح طلبان رونق دهد و نظام را «تزئین» کند.

نگهدار به شکل شگفت انگیزی از خامنه ای درخواست می کند که به جایگاه قانونی خود بازگردد در حالی که طبق همان قانون که نگهدار از آن دفاع می کند ولی فقیه به شکل ذاتی و ساختاری تبدیل به یک دیکتاتور می شود، کار نگهدار به آنجا رسیده است که از خامنه ای تشکر می کند که موسوی و کروبی و خاتمی را «بازی خورده آمریکا» می داند و آمریکا را طراح اصلی فتنه معرفی می کند.

برائت جستن بخش عمده ای از نیروهای چپ از فرخ نگهدار به روشنی نشان دهنده عمق اشتباهات پی در پی او ست، زیرا نگهدار در حالی زیر تابلوی چپ فعالیت می کند که کمترین نسبتی با نظریه های فلسفی/سیاسی کارل مارکس ندارد و به شکل کاملا غیر منتظره ای از حذف سوبسیدها دفاع می کند و حکومت مذهبی و ایدئولوژیک فعلی را مناسب می داند.

فرخ نگهدار سالهاست دچار نوعی خمودگی فکری و پریشان گویی ذهنی شده او پس از شکست خوردن کامل در انتخابات سال 88 این آشفتگی فکری جای خود را به خود افشاگری و دفاع بی قید و شرط از جمهوری اسلامی داده

متاسفانه یا خوشبختانه تمام راهکارهای ارائه شده نگهدار طی سال گذشته در یک آزمون تاریخی شکست خورد،او از مردم خواست رای دهند و ادعا کرد اگر درصد رای دهندگان زیاد باشد حکومت هرگز نمی تواند تقلب کند که دیدیم درست برخلاف نظرات او حکومت تقلب گسترده کرد، او به مردم وعده داد از طریق صندوق رای می توان به دمکراسی رسید ولی هرگز راجع به اختیارات محدود رییس جمهور به مردم چیزی نگفت و شکست خاتمی را هم از یاد برد و نقش مخرب شورای نگهبان را هم به فراموشی سپرد.

نگهدار پس از برباد رفتن کلیه نظراتش امروز خود را بیش از گذشته افشا کرده و هنگامی که علامتهای اصلاح ناپذیر بودن حکومت اسلامی را مشاهده میکند و وقتی افق پیش رویش «تحولات بنیادین» و فروپاشی جمهوری اسلامی است تاب نمی آورد و درونمایه خود را بیرون می ریزد امثال نگهدار هرگز نمی خواهند بپذیرند که» ساختار» جمهوری اسلامی استبدادی و بحران ساز است و تغییر دادن «مهره ها «هرگز نتوانسته تحولی به نفع حقوق مردم پدید آورد.

كوروش از تهران

پیوند

سخنان فرخ نگهدار در پشتیبانی از جمهوری اسلامی

منبع: پارس دیلی نیوز


۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

درگذشت شاهپور علیرضا پهلوی



دو روز پیش که خبر درگذشت شاهپور علیرضا پهلوی را شنیدم، خبر چنان مرا شوکه کرد که هنوز هم به سختی می توانم افکارم را متمرکز کنم و قلم بر صفحه کاغذ کشم. هنوز هم نمی توانم باور کنم که پس از لیلا، علیرضا هم رفت و خودخواسته هم رفت و فکر مادر و برادر و خانواده اش را هم نکرد و فکر دوستانش را هم نکرد و فکر ما را هم نکرد و... و رفت! و بدتر از آن، اینکه ما هم تا وقتی که در کنار ما بود فکر او را نکردیم و امروز که نیست، در فقدانش بر سر و سینه می کوبیم. ای کاش همه ما یاد می گرفتیم که بیشتر قدر یکدیگر را بدانیم و بیشتر مهر بورزیم، تا وقتی عزیزی رفت افسوس نخوریم و آه حسرت نکشیم.


نمی دانم چه بگویم. در این مواقع سخن گفتن دشوار است. در چنین شرایطی است که انسان بیش از همیشه احساس ناتوانی می کند، زیرا به غیر از اندوه و ابراز همدردی کار دیگری از او ساخته نیست. من هم فقط می توانم از این طریق مراتب دل آرامی خود را به خانواده عزیز پهلوی، شهبانوی نازنین و شاهزاده رضا پهلوی و دیگر اعضای خانواده، و همین طور دوستان و دوستداران آنان اعلام کنم و خود را در غم آنها شریک بدانم.


می دانم که خانواده پهلوی روزهای دشواری را سپری می کنند. بخصوص شهبانو فرح، این بانوی عزیز و نازنین که گویی همیشه محکوم است به تحمل همه درد و رنج ها، و شاهزاده رضا پهلوی که با رفتن برادر، قطعا تکیه گاهی معنوی را از دست داده است.


***


آنچه در این دو روز بیش از پیش بر غم و اندوه من افزود، گستاخی بعضی از سیاست بازان و وطن فروشانی بود که حتی در این شرایط هم دست از دروغگویی و وقاحت خویش بر نمی دارند. در این چند روز به استثنای میلیون ها ایرانی پاک نهاد که با پیام های پرمهر خود از شاهپور علیرضای عزیز یاد کردند و مراتب همدردی خود را با خانواده پهلوی ابراز داشتند، گروهی نیز از این فرصت برای حمله به آن خانواده و تکرار توهین ها و تهمت های گذشته استفاده کردند. گروهی بی آبرو که خود بهتر از همه می دانند مدتهاست دیگر جایی در قلب و ذهن ملت ایران ندارند، اما همچنان بر طبل تهی می کوبند و عربده کشی می کنند تا شاید بتوانند سرپوشی بر خیانت های گذشته و حال خود بگذارند.


گفته ها و نوشته های برخی از این افراد آدمی را به فکر فرو می برد که براستی این چه حرامزاده مردمانند که حتی در مرگ دیگران نیز بدنبال عقده گشایی های شخصی و تسویه حساب های سیاسی هستند؟ اینان چگونه می توانند از آزادی و دموکراسی و مبارزه با استبداد سخن بگویند، وقتی خود ابتدایی ترین اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند و حتی در ایام سوگواری اعضای یک خانواده هم دست از حمله و توهین به آنان بر نمی دارند؟


***


امیدوارم غم درگذشت شاهپور علیرضای عزیز، قلب های عاشقان ایران را به یکدیگر نزدیکتر کند و پیوندهای میان دوستداران راستین این مرز و بوم را مستحکم تر سازد تا در فردای آزادی به یاد لیلاها و علیرضاها و... هوشیارانه تر از میهن خویش نگاهبانی کنیم و از یاد نبریم که چه بسیار بودند قلب های عاشقی که به امید دیدار دوباره می تپیدند، اما در غربت خاموش شدند و مجال دیدار دوباره سرزمین مادری شان را نیافتند...


روانشان شاد و یادشان جاودانه باد

ایمیل دریافتی از یک هم میهن از ایران