امیرانتظام
همکاری غرب و ملاقات امریکاییان با آقای خمینی در پاریس را در بخش ۷ کتابی با
عنوان "ناگفته های از انقلاب ۵۷ " میگشاید. بذر شک و تردید را در دل ها
میپاشد. خواننده درماهیتِ شکل گیری و اصالت انقلاب و انگیزهی تظاهرات میلیونی مردم
دچار شک و تردید میشود. آمریکایی بودن انقلاب ایران و برافراشتن حکومت جمهوری
اسلامی با کمک غرب، در ذهن خواننده سایه میاندازد، و ننگ آورتر، از تحقیرِ فریبی
که خورده!
نارضایی انگلیسی ها ازحکومت شاه، قابل درک
بود. همچنین حمایت شان از ملایان بنا به سابقهی تاریخی با آن بگومگوهای دیرپا بین مردم و عنایتِ ویژه و
سنتیِ انگلیس به علمای دین مبین. اهمیت دادن مستمر BBC با آن سروصداهای نمایشی
غیرعادی که تا برافتادن سلطنت و برآمدن فقها ادامه داشت. نارضاییهای دولت
بریتانیا را نمیتوان انکار کرد. ورود تمام عیار سنتگرایان به صحنه تظاهرات،
درزمینهی جلوس سران مذهب و تشکیل حکومت دینی، همخوان با سیاست های دیرینهی آن
دولت بود. خبر آمدن فقها از سال
پیش به صورت شایعه از سمت و سوی انگلیسی ها به گوش میرسید ولی
دشمنی آمریکا با شاه، قابل تآمل به نظرمیرسد.
اینگونه
که امیرانتظام میگوید غربی ها در انقلاب ایران و برچیدن سلطنت پهلوی ها و تشکیل
حکومت اسلامی نقش اساسی داشتند و به خصوص امریکایی ها:
«شما میدانید که BBC تمام اخبار خود را اختصاص داد به اقامت
ایشان مصاحبه هایی که ایشان در نوفل لوشاتو کردند. با وجود تذکر کتبی که شهربانی
خود کشور فرانسه به ایشان داده بودند که شما حق سخنرانی، حق نوار پر کردن، حق نماز
جماعت، حق منبر رفتن ندارید و آقایان هم قبول کرده بودند و به همین دلیل هم از پاریس
به نوفل لوشاتو رفتند. یک مرتبه روزنامه فیگارو فردای آن روز نزد خمینی میرود و
با ایشان مصاحبه ای انجام میدهد. و بعد سایر رادیوها و تلویزیون ها... چندین
ملاقات ازطرف آمریکایی ها انجام شد و دو ملاقات آن توسط ریچارد کاتم به اتفاق رئیس دیوان عالی
کشور امریکا...
ولی مهمترین ملاقات که به نظر من برای ملت ایران سرنوشت ساز بود
ملاقات نمایندهی آقای ژیسگاردستن برای دادن پیام آقای کارتر به خمینی است... سولیوان
به کارتر پیشنهاد می کند که به آقای خمینی توصیه شود که شما به روحانیت تهران بگویید
که با ارتش تماس بگیرند با هم صحبت کنند. آقای کارتر به آقای ژیسگاردستن تلفن
میکند و تلفنی از او خواهش میکند که نماینده ای را بفرستد تا با آقای خمینی صحبت
کند. و این پیشنهاد مرا به ایشان برساند. ایشان رئیس دفتر خودش را به دیدن آقای
خمینی میفرستد. ایشان در آن ملاقات بعد از تعارفات اولیه پیشنهاد میکند و آقای
خمینی میپذیرد و میگوید من هم برای آقای کارتر پیشنهادی دارم ... و آن اینکه شاه
را ببرید. چون به نفع شماست. بعد هم از کودتای ارتش جلوگیری کنید.. این هم به نفع
شماست. ژیسگاردستن به کارتر تلفن میکند و مطالب را میگوید. کارتر میپذیرد.
پیشنهاد آخرش این بوده که این توافق های شفاهی ما محرمانه بماند. آقای خمینی هم میپذیرد.
بلافاصله هیئت دولت امریکا تشکیل جلسه میدهد و تصویب میکند که شاه باید ایران را
ترک کند...»
برگرفته از: کتاب "ناگفته هایی از
انقلاب 57: مجموعه گفتگوهای روزبه میرابراهیمی با عباس امیرانتظام"، انتشارات
خاوران، صص 5-121
اين انقلاب براي همه پر سود بود به جز براي ملت ايران
پاسخحذف