۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

انتقال مهندس رضا کرمانی به زندان قزل حصار



ساعاتی پیش مهندس رضا کرمانی از پیشکسوتان حزب پان ایرانیست که صبح امروز بر خلاف روند معمول مورد بازداشت قرار گرفته بود از زندان قزل حصار کرج با خانواده خود تماس گرفت.

خبر انتقال ایشان به زندان قزل حصار در حالی منتشر می گردد که بر اساس رویه معمول ایشان می بایستی به زندان رجایی شهر منتقل شوند اما به دلایلی نا معلوم به زندان غیر سیاسی قزل حصار انتقال یافتند که خود این امر به دلیل وضعیت خاص این زندان نگرانی شدید خانواده ایشان را در بر داشته است.

مهندس رضا کرمانی به دلیل کهولت سن و مشکلات ناشی از آن در وضعیت مناسبی قرار ندارند.




مهندس کرمانی از دروازه تاریخ با افتخار وغرور گذشت

به قلم: فرهاد باغبانی

هم میهن، زنان و مردان آزادی خواه، مقاومت ملت ایران و رهروان اندیشه اهورایی پان ایرانیسم ادامه دارد.ما در درون مرز با ایمان راسخ به فرهنگ نیاخاکی و در راه ملت ایران تا آخرین دم حیات و واپسین لحظه غروب زندگی تلاش ها و کوشش های خود را در راه شکوه وبزرگی میهن رنج دیده و خیانت کشیده ادامه خواهیم داد.در همین راستا مهندس کرمانی و دیگر رزمندگان پان ایرانیسم. بر سر پیمان خود هستند حتی اگر سر برود. برای ما حفظ و نگهداری وپاسداری از مرز و بوم ومنافع ملی امری است غیر قابل برگشت.ما هرگزبا دشمنان ایران زمین کوتاه نیامده ایم و کوتاه نخواهیم آمد. در این باره سخت گذشت ناپذیریم.ما به راه ایران و ناسیونالیسم ملی میهنی خویش با قلبی آکنده به مهر و عشق وصف ناشدنی به میهن مسیر مبارزه را ادامه خواهیم داد...

چه افتخاری بالاتر از این برای مبارزه نستوه و خستگی ناپذیری چون مهندس کرمانی که توانست در سن ۷۸ سالگی بلاخره از دروازه تاریخ با افتخار وغرور بگذرد.مهندس در همین جا شادباش ها و درودهای گرم مرا پذیرا باشید. شما اکنون بخشی از تاریخ میهن و کهن دیار ایرانیان شدید..
بی گمان همه رزمندگان راه پان ایرانیسم ،زنان،مردان آزاده ای که میهن مقدس خود را می ستایند در راه وگذار پر فراز ونشیبی که پیش روی پان ایرانیسم است. همراه وهمگام ماخواهند شد. پس گام ها رااستوار تر و اندیشه ها رامسلح تر کنید به ایمان و خرد ناب ایرانی. بی گمان روحیه میهن پرستی ، عشق و شیدایی که در تک تک آحاد ملت ایران چونان سیل خروشانی در جریان است ما را هدایت ورهبری خواهد کرد وبزرگ ترین پشتیبان ما در این مرحله از زندگی خواهد بود.
یاران و مبارزان راه ایران بزرگ تردید نداشته باشید:از این امتحان وآزمایش بزرگ در پیشگاه ملت ایران این بار نیز سربلند پیروز خواهیم آمد به نام و نه ننگ. اکنون دروازه های تاریخ آغوش خود را به سوی ما گشوده است. آیا روح زمانه خود را خواهیم شناخت؟ قطعا بله. چنین خواهد شد..
ما به راه ناسسیونالیسم ملت ایران. در اندیشه سپندو باورهای خاک و با تمسک به آیین خون؛ نبرد خویش را تا پیروزی ملت ایران و تحقق آرمان ایران بزرگ ادامه خواهیم داد تا سپیده دمان تاریخ.
امروز مهندس کرمانی اندیشه و مرامش در تاریخ ثبت گردید. چه آرزویی بهتر و آرنگی بالاتر برای ایشان. مهندس کرمانی فرزند و مرید کوچکت، ورود با افتخار وشکوهمند شما را به تاریخ صمیمانه از روی خلوص ونیت پاک با ایمانی راسخ به راه و مرام شما تبریک می گوید. میلاد و روزت مبارک مهندس...

در همین ارتباط بخوانید:

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون بازداشت مهندس رضا کرمانی

گفتگوی دکتر ایرج شاه ولایتی با حسین کیانزاد از پیشکسوتان حزب پان ایرانیست پیرامون بازداشت مهندس کرمانی (ویدئو)

نگاهی به زندگی مهندس رضا کرمانی (ویکی پدیا)




۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

نقدی بر مستند "شب بود" درباره فریدون فرخزاد



یکشنبه شب در سالگرد قتل ناجوانمردانه هنرمند مردمی و مبارز ایران، فریدون فرخزاد مستندی با عنوان «شب بود» درباره زندگی وی از شبکه من و تو پخش شد. محبوبیت فریدون فرخزاد در کنار محبوبیت شبکه من و تو که جزو پربیننده ترین کانال های فارسی زبان ماهواره به شمار می رود، سبب گردید تا این برنامه بینندگان فراوانی را به خود جلب کند. من در اینجا به هیچ روی قصد تخطئه سازندگان این برنامه را ندارم، چرا که معتقدم نفس پرداختن به شخصیت تکرارناشدنی چون فریدون فرخزاد خود کاری است ارزشمند و درخور تقدیر؛ اما لازم می دانم نکاتی را در مورد این برنامه و مطالبی که در آن توسط تهیه کنندگان یا مهمانان برنامه مطرح گردید، بیان کنم:
1- باید در انتخاب افراد دقت بیشتری صورت می گرفت. به جز بانو پوران فرخزاد و استاد اسماعیل خویی، سایر افرادی که در این برنامه پیرامون شخصیت فریدون فرخزاد سخن گفتند، شناخت مستقیمی از شخصیت وی نداشتند. بعضاً کسانی بودند که حتی یک بار هم او از نزدیک ندیده بودند! هرچند نگارش یک کتاب یا خواندن یک آواز به یاد فریدون فرخزاد هم کاری است بسیار شایسته و قابل تحسین، اما چه بهتر که از وجود افرادی نزدیک تر به فریدون هم در این برنامه استفاده می شد تا اطلاعاتی ناب تر از جنبه های مختلف زندگی و افکار فریدون فرخزاد در اختیار بیننده قرار می گرفت.
2- ای کاش مثل برنامه مستندی که یک شب پیشتر، از همان شبکه درباره دکتر شاپور بختیار پخش گردیده بود، این برنامه هم صرفاً به نقل روایتی مستقیم از افکار، آثار و سخنان خود فریدون فرخزاد می پرداخت، تا اینکه حالتی داستان گونه بیابد و هرکس از زاویه دید خود درباره شخصیت او سخن بگوید.
3- جای خالی یک فیلم جدید یا یک سند تازه از فریدون فرخزاد در این برنامه به شدت احساس شد. تمام فیلم ها و کلیپ هایی که از فریدون پخش شد، در سایت هایی نظیر یوتیوب به راحتی قابل دسترس است. حقیقتاً می توان گفت در این زمینه، مستند «شب بود» حرف تازه ای برای بینندگانش نداشت.
4- درباره فعالیت های سیاسی فریدون فرخزاد در پس از انقلاب (که بی تردید یکی از مهمترین عوامل محبوبیت امروز او در میان مردم ایران است) سخن چندانی گفته نشد. از آن همه کنسرت های سیاسی و سخنرانی های افشاگرانه، تنها به یکی دو دقیقه از کنسرت او در رویال آلبرت هال لندن اکتفا کردند.
5- آنچه بیش از همه شگفتی مرا برانگیخت، زمانی بود که از شرکت کنندگان در این برنامه پیرامون افکار و عقاید سیاسی فریدون فرخزاد سئوال شد. یکی او را دوستدار مکتب مارکسیسم و سوسیالیسم دانست و دیگری وی را فردی که صرفاً مخالف جمهوری اسلامی بود. گمان می کنم برای اثبات عقاید واقعی فریدون فرخزاد، هیچ سندی بهتر از سخنان خود او نباشد:
چندان شایسته نیست افراد یا گروههای سیاسی که تا آخرین روزهای حیات فریدون به وی دشنام و ناسزا می گفتند، امروز بخواهند محبوبیت او را به پای خود و همفکران شان بنویسند. از فریدون فرخزاد به اندازه کافی ترانه ها، اشعار، سخنرانی ها و مقالات سیاسی به جا مانده است که بتوان با تحلیلی واقع بینانه، در مورد عقاید و افکار وی به قضاوتی عاری از خطا نشست.
6- نکته جالب دیگر، که می توان آن را در ادامه دو بحث پیشین مطرح نمود، یعنی پرهیز از پرداختن به جنبه سیاسی شخصیت فرخزاد و فعالیت های او در سالیان پس از انقلاب (که نمی دانم ناشی از ترس و خودسانسوری تهیه کنندگان این برنامه بود، یا محافظه کاری و پرهیز از ورود به برخی مجادلات سیاسی)، عدم اشاره مستقیم به عاملان قتل او بود. پس از افشای ماجرای قتل های زنجیره ای و اعترافات مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و با توجه به تکرار موارد مشابه از قتل دگراندیشان و فعالان سیاسی اپوزیسیون در خارج از کشور، تردیدی وجود ندارد که این قتل به دستور مستقیم مقامات جمهوری اسلامی صورت گرفته بود. اما متأسفانه به این جنبه از مسئله هم کمتر پرداخته شد و تنها به بازسازی صحنه وقوع قتل اکتفا گردید.
شاید اگر چنین نواقصی وجود نداشت، مستند «شب بود» به اثری بهتر و به یادماندنی تر تبدیل شد.


۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

رضا پهلوی: قتل شاپور بختیار اپوزیسیون را سال ها به عقب راند



شاپور بختیار از جمله شخصیت های سیاسی ایرانی بود که بیش از همه بر من اثر گذاشتند. او آدم عمل گرایی بود و جسارت رُک گویی داشت. او حاضر نبود با افرادی همچون مجاهدین یا دیگر اسلام گرایان همکاری کند. او واقعاً و عمیقاً انسانی عرفی گرا بود. او بارها به من یادآور شد که به نهاد پادشاهی احترام می گذارد. بر خلاف بسیاری از هم نسلانش در میان طرفداران قدیمی مصدق، او نظام پادشاهی را نفی نمی کرد، ولی نسبت به رفتار پدرم موضعی بسیار انتقادی داشت و وی را بدلیل خودکامگی اش مسئول فقدان آزادی سیاسی در کشور می دانست. به اعتقاد او این فقدان یکی از دلایل انقلاب بود. او یک مدافع حقیقی پادشاهی پارلمانی بود.
در تبعید، او در وضعیت سیاسی دشواری قرار گرفته بود. به عنوان آخرین نخست وزیر شاه او نمی توانست مدعی رهبری تمام مخالفان رژیم شود. با این حال، او کوشید که هم رهبر گروه باشد و هم متحدکننده همه مخالفان رژیم اسلامی. او کوشید با علی امینی، دیگر نخست وزیر پیشین شاه همکاری کند. اما این تلاش به شکست انجامید، زیرا اطرافیان آنان به مشاجره با یکدیگر پرداختند. در دوره بختیار تلاش می شد تا شخصیت های شناخته شده خوشنام با هم متحد شوند، اما متأسفانه این شخصیت ها تماس کافی با یکدیگر نداشتند. این یکی از دلایل ضعف اپوزیسیون در گذشته بود...
قتل شاپور بختیار در پاریس در سال 1991 اپوزیسیون را به عقب راند. اگر او و دیگر دولتمردان در سالهای دهه 1980 [دهه 1360 خورشیدی] کشته نشده بودند، تجارب شان بسیار مفید واقع می شد. متأسفانه آن زمان برای متحد کردن اپوزیسیون بسیار زود بود. غالب واکنش ها – و این خصیصه ای ایرانی است – احساسی و برخی اوقات شدیداً افراطی بود. هیچکس با دیگری مدارا نمی کرد. همه یکدیگر را متهم می کردند و از هم جدا می شدند و دشمن مشترک را به فراموشی می سپردند.

در اوایل سالهای دهه 1980 تقریبا هیچ گفتگویی میان جناح های مختلف اپوزیسیون وجود نداشت و غالب مخالفان جز خود و ایدئولوژی شان چیز دیگری را نمی دیدند. تا اواخر سال 1990 اختلاف میان چپ، که در اصل جمهوری‌خواه است و طرفداران پادشاهی رفع ناشدنی به نظر می رسید. امروز این اختلاف به گذشته تعلق دارد و هر آنچه که در توان دارم انجام می دهم تا حول هدفی واحد یعنی استقرار دموکراسی، همه کسانی را که با پدرم مبارزه کرده و آنهایی که از او پشتیبانی کردند، با یکدیگر متحد سازم. می خواهم عامل آشتی و اتحاد باشم.


برگرفته از کتاب: زمان انتخاب، ص 46 (نسخه اینترنتی)


وبلاگ دوستداران فریدون فرخزاد راه اندازی شد



وبلاگ "دوستداران فریدون فرخزاد" راه اندازی شد। لطفاً از این وبلاگ دیدن کرده و ما را در هر چه بهتر کردن آن یاری دهید: