دو روز پیش که خبر درگذشت شاهپور علیرضا پهلوی را شنیدم، خبر چنان مرا شوکه کرد که هنوز هم به سختی می توانم افکارم را متمرکز کنم و قلم بر صفحه کاغذ کشم. هنوز هم نمی توانم باور کنم که پس از لیلا، علیرضا هم رفت و خودخواسته هم رفت و فکر مادر و برادر و خانواده اش را هم نکرد و فکر دوستانش را هم نکرد و فکر ما را هم نکرد و... و رفت! و بدتر از آن، اینکه ما هم تا وقتی که در کنار ما بود فکر او را نکردیم و امروز که نیست، در فقدانش بر سر و سینه می کوبیم. ای کاش همه ما یاد می گرفتیم که بیشتر قدر یکدیگر را بدانیم و بیشتر مهر بورزیم، تا وقتی عزیزی رفت افسوس نخوریم و آه حسرت نکشیم.
نمی دانم چه بگویم. در این مواقع سخن گفتن دشوار است. در چنین شرایطی است که انسان بیش از همیشه احساس ناتوانی می کند، زیرا به غیر از اندوه و ابراز همدردی کار دیگری از او ساخته نیست. من هم فقط می توانم از این طریق مراتب دل آرامی خود را به خانواده عزیز پهلوی، شهبانوی نازنین و شاهزاده رضا پهلوی و دیگر اعضای خانواده، و همین طور دوستان و دوستداران آنان اعلام کنم و خود را در غم آنها شریک بدانم.
می دانم که خانواده پهلوی روزهای دشواری را سپری می کنند. بخصوص شهبانو فرح، این بانوی عزیز و نازنین که گویی همیشه محکوم است به تحمل همه درد و رنج ها، و شاهزاده رضا پهلوی که با رفتن برادر، قطعا تکیه گاهی معنوی را از دست داده است.
***
آنچه در این دو روز بیش از پیش بر غم و اندوه من افزود، گستاخی بعضی از سیاست بازان و وطن فروشانی بود که حتی در این شرایط هم دست از دروغگویی و وقاحت خویش بر نمی دارند. در این چند روز به استثنای میلیون ها ایرانی پاک نهاد که با پیام های پرمهر خود از شاهپور علیرضای عزیز یاد کردند و مراتب همدردی خود را با خانواده پهلوی ابراز داشتند، گروهی نیز از این فرصت برای حمله به آن خانواده و تکرار توهین ها و تهمت های گذشته استفاده کردند. گروهی بی آبرو که خود بهتر از همه می دانند مدتهاست دیگر جایی در قلب و ذهن ملت ایران ندارند، اما همچنان بر طبل تهی می کوبند و عربده کشی می کنند تا شاید بتوانند سرپوشی بر خیانت های گذشته و حال خود بگذارند.
گفته ها و نوشته های برخی از این افراد آدمی را به فکر فرو می برد که براستی این چه حرامزاده مردمانند که حتی در مرگ دیگران نیز بدنبال عقده گشایی های شخصی و تسویه حساب های سیاسی هستند؟ اینان چگونه می توانند از آزادی و دموکراسی و مبارزه با استبداد سخن بگویند، وقتی خود ابتدایی ترین اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند و حتی در ایام سوگواری اعضای یک خانواده هم دست از حمله و توهین به آنان بر نمی دارند؟
***
امیدوارم غم درگذشت شاهپور علیرضای عزیز، قلب های عاشقان ایران را به یکدیگر نزدیکتر کند و پیوندهای میان دوستداران راستین این مرز و بوم را مستحکم تر سازد تا در فردای آزادی به یاد لیلاها و علیرضاها و... هوشیارانه تر از میهن خویش نگاهبانی کنیم و از یاد نبریم که چه بسیار بودند قلب های عاشقی که به امید دیدار دوباره می تپیدند، اما در غربت خاموش شدند و مجال دیدار دوباره سرزمین مادری شان را نیافتند...
روانشان شاد و یادشان جاودانه باد
ایمیل دریافتی از یک هم میهن از ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر