۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

ناصر حجازی: مردی که دروازبان قلب مردمش بود



چه درد بزرگیست از دست دادن مردی

که انعکاس دهنده ی صدای خاموش مردم شد !

درودمیفرستم به مردی که سالها افتخار ایران بود،

مردی که دروازبان قلب مردمشبود.

مردی که مردم دوستش میداشتند

و میدانند چرا دوستش میداشتند!

مردی که در عمق سکوت این شب پر از دلهره و اضطراب

از غم و درد مردمش سخن گفت

کنون که خاموش است

اما هرگز به روی غارتگران و ستمگران نخندید،

اما مگر مرگ جزبا اسکلت انسان، با روح انسان هم آشنائی دارد؟

اگر میداشت ضربتی بدینپایه شکننده، به روح ما وارد نمیکرد! . . .

شیلا فرهنگ

2 خرداد 2570

* * *

آخرین سخن ناصرخان پیش از مرگ خطاب به ارباب قدرت

وآنان که از او خواستند با این حکومت جانی ذره ای مصالحه کند، این بود:

من آن گلبرگ مغروم كه مي ميرم ز بي آبي

ولي با خواري و ذلت پي شبنم نميگردم. . .

بدرود گلبرگ مغرور


http://www.parsdailynews.com/83814.htm


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

تحیا سوریا (زنده باد سوریه)

درود بر مردم آزادیخواه و شجاع سوریه که همچنان قهرمانانه در مقابل مزدوران تا بن دندان مسلح بشار اسد ایستادگی کرده‌اند.

در لینک زیر می‌توانید چند ویدئو از تظاهرات آزادیخواهان سوری در شهر درعا علیه مزدوران بشار اسد را مشاهده کنید:

http://www.shbkh.net/view1thread.php?id=1234



















۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

استاد مصطفی بادکوبه‌ای، خورشید ایران

این آلبوم شعر، هدیه‌ای بود ارزشمند که وقتی چند سال پیش در ایران به محضر استاد بادکوبه‌ای نازنین رفته بودم، از ایشان دریافت کردم. در طول این چند سال، شعر و صدای امید* همراه لحظه‌های شادی و غم من بوده و هست.

با توجه به اینکه این اشعار پیشتر با اجازه خود استاد در فضای مجازی اینترنت انتشار یافته و مجوز پخش آن توسط ایشان صادر گردیده است، اکنون این آلبوم شعر را جهت دانلود به دوستان آرمانخواه و آزاداندیش خود تقدیم می‌دارم. به امید آزادی امید شعر و ادب ایران زمین، استاد مصطفی بادکوبه‌ای.

* امید = تخلص استاد مصطفی بادکوبه‌ای





- آلبوم شعر «خورشید ایران»

- شعر: دکتر مصطفی بادکوبه‌ای (امید)

- آهنگ و آواز: احمدزاده


دانلود

معرفی اثر

ایران (ای مهد تمدن کهن ایران...ای فخر نژاد پاک من ایران...)

با من از ایران بگو (با من از ایران بگو، ایران پرجوش و خروش...با من از میهن بگو، تا خون من آید به جوش...)

سوگند (تو را به خون سیاوش ز جان دهم سوگند...به جان باده پیر مغان دهم سوگند...)

بهاران می‌رسد (خزان گلخانه را تسخیر کرده است...گل و گل‌بوته را تحقیر کرده است...)

وطن یعنی... (شبی دل بود و دلدار خردمند...دل از دیدار دلبر شاد و خرسند...)

بزم وطن (بیا به بزم وطن شور عشق برپا کن...سبوی غم بشکن، می به جان مینا کن...)

بزم وطن (آواز)

مرا مگذار و مگذر (من لوح زرین‌ام، مرا مگذار و مگذر...من جان شیرین‌ام، مرا مگذار و مگذر...)

کیست دم از مرگ وطن می‌زند (کیست دم از مرگ وطن می‌زند...زخم دگر بر دل من می‌زند...)

بانوی ایرانی (تو خورشید درخشانی هلا بانوی ایرانی...چرا در پرده می‌مانی هلا بانوی ایرانی...)

ایران (آواز)