۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

رضا پهلوی: قتل شاپور بختیار اپوزیسیون را سال ها به عقب راند



شاپور بختیار از جمله شخصیت های سیاسی ایرانی بود که بیش از همه بر من اثر گذاشتند. او آدم عمل گرایی بود و جسارت رُک گویی داشت. او حاضر نبود با افرادی همچون مجاهدین یا دیگر اسلام گرایان همکاری کند. او واقعاً و عمیقاً انسانی عرفی گرا بود. او بارها به من یادآور شد که به نهاد پادشاهی احترام می گذارد. بر خلاف بسیاری از هم نسلانش در میان طرفداران قدیمی مصدق، او نظام پادشاهی را نفی نمی کرد، ولی نسبت به رفتار پدرم موضعی بسیار انتقادی داشت و وی را بدلیل خودکامگی اش مسئول فقدان آزادی سیاسی در کشور می دانست. به اعتقاد او این فقدان یکی از دلایل انقلاب بود. او یک مدافع حقیقی پادشاهی پارلمانی بود.
در تبعید، او در وضعیت سیاسی دشواری قرار گرفته بود. به عنوان آخرین نخست وزیر شاه او نمی توانست مدعی رهبری تمام مخالفان رژیم شود. با این حال، او کوشید که هم رهبر گروه باشد و هم متحدکننده همه مخالفان رژیم اسلامی. او کوشید با علی امینی، دیگر نخست وزیر پیشین شاه همکاری کند. اما این تلاش به شکست انجامید، زیرا اطرافیان آنان به مشاجره با یکدیگر پرداختند. در دوره بختیار تلاش می شد تا شخصیت های شناخته شده خوشنام با هم متحد شوند، اما متأسفانه این شخصیت ها تماس کافی با یکدیگر نداشتند. این یکی از دلایل ضعف اپوزیسیون در گذشته بود...
قتل شاپور بختیار در پاریس در سال 1991 اپوزیسیون را به عقب راند. اگر او و دیگر دولتمردان در سالهای دهه 1980 [دهه 1360 خورشیدی] کشته نشده بودند، تجارب شان بسیار مفید واقع می شد. متأسفانه آن زمان برای متحد کردن اپوزیسیون بسیار زود بود. غالب واکنش ها – و این خصیصه ای ایرانی است – احساسی و برخی اوقات شدیداً افراطی بود. هیچکس با دیگری مدارا نمی کرد. همه یکدیگر را متهم می کردند و از هم جدا می شدند و دشمن مشترک را به فراموشی می سپردند.

در اوایل سالهای دهه 1980 تقریبا هیچ گفتگویی میان جناح های مختلف اپوزیسیون وجود نداشت و غالب مخالفان جز خود و ایدئولوژی شان چیز دیگری را نمی دیدند. تا اواخر سال 1990 اختلاف میان چپ، که در اصل جمهوری‌خواه است و طرفداران پادشاهی رفع ناشدنی به نظر می رسید. امروز این اختلاف به گذشته تعلق دارد و هر آنچه که در توان دارم انجام می دهم تا حول هدفی واحد یعنی استقرار دموکراسی، همه کسانی را که با پدرم مبارزه کرده و آنهایی که از او پشتیبانی کردند، با یکدیگر متحد سازم. می خواهم عامل آشتی و اتحاد باشم.


برگرفته از کتاب: زمان انتخاب، ص 46 (نسخه اینترنتی)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر