۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

نگاهي به ماهيت حزب توده ايران و حمايت اين حزب از ارتجاع اسلامي

نورالدين كيانوري - حزب توده



نورالدين كيانوري - مسئله مهمي كه در اينجا بايد درباره آن توضيح بدهم، شروع مبارزات امام است كه از سال 1340 آغاز شد و ادامه پيدا كرد و به قيام 15 خرداد 1342 رسيد. بدين ترتيب هسته هاي يك مقاومت جديد پديد شد كه با انقلاب سال 1357 به صورت يك درخت پربار نتيجه داد.

بر خلاف تهمت هايي كه به ما زده مي شود، واقعيت اين است كه حزب ما از آغاز شروع اين حركت از مبارزات امام خميني پشتيباني كرد. مهم ترين كاري كه ما انجام داديم انتشار سخنراني امام در مسجد فيضيه قم از طريق راديو پيك ايران بود. جريان از اين قرار بود كه آصف رزم‌ديده مطلع شد كه امام قصد چنين سخنراني را دارند و در زمان سخنراني بالاي درخت رفت و سخنراني را ضبط كرد و نوار آن را به وسيله پرويز حكمت‌جو به خارج از كشور فرستاد. اين نوار به دست ما رسيد و راديو پيك ايران به كرات آن را پخش كرد و شنوندگان راديو در ايران، افغانستان و منطقه خليج فارس اين سخنراني را شنيدند. اين اقدام بازتاب وسيع داشت تا حدي كه شاه در كتاب انقلاب سفيد نوشت: "راديوهاي آوارگان بي وطن حزب سابق توده... از اين شخص به كرات با عنوان آيت الله تجليل كردند و مقام او را به اصطلاح معروف به عرش رسانيدند."

بعد از آن هم عليرغم اينكه دار و دسته ايرج اسكندري و بويژه داوود نوروزي مخالف بودند، مجموع حزب از نهضت امام دفاع مي كرد. در تأييد حركت امام در سال هاي 1342 تا 1344 در نشريات حزب (مردم و دنيا) مطالب زيادي نوشته شده است. 
ما پس از انقلاب اين مطالب را در جزوه اي1 منتشر كرديم. در اینجا من فقط عنوان برخی مقالات را می‌خوانم:

-  «هفته خونین خردادماه»، سرمقاله مردم، اول تیرماه 1342

-  «به یاد خرداد خونین»، سرمقاله مردم، 15 خرداد 1343

-  «تبعید آیت الله خمینی، تعطیل بازار تهران»، مردم، 15 آبان 1343

-  «اعلامیه آیت الله خمینی»، مردم، اول آذر 1343

-  «روحانیون میهن‌پرست با قانون مصونیت و معافیت مستشاران آمریکایی مبارزه می‌کنند»، سرمقاله مردم، 15 آذر 1343

-  «مردم از پیشوایان آزادیخواه و استقلال‌طلب دینی پشتیبانی می‌کنند»، مردم، اول تیرماه 1342

-  «آیت الله خمینی در کجاست؟»، مردم، 15 اسفند 1343

عبدالصمد کامبخش نیز در نقدهایی که در مجله دنیا بر کتاب های پروفسور ایوانف منتشر می کرد، به صراحت اعلام نمود که ارزیابی ایوانف از جنبش 15 خرداد با دیدگاه های حزب ما مغایرت دارد و مورد تأیید ما نیست.


از کتاب: خاطرات نورالدین کیانوری، انتشارات اطلاعات، تهران، سال 1371


زیرنویس

1 -     18 سال پشتیبانی از خط امام - حزب توده ایران و جنبش خونین 15 خرداد، تهران، انتشارات حزب توده، سال 1360

 
***************************************************


بزرگمهر -  اظهارات صریح نورالدین کیانوری در خصوص حمایت همه جانبه حزب توده از روح الله خمینی از آغاز شکل‌گیری مبارزات وی علیه حکومت پهلوی، خط بطلانی است بر دو استدلال مخالفان شاه که همواره برای توجیه دنباله روي خود از خمینی و ملایان بیان می کنند. این دو استدلال چنین اند:

1-  اغلب مخالفان شاه مدعی هستند که همواره مبارزات آنان با حکومت وقت در چارچوب قانون اساسی و صرفا برای اصلاح امور کشور بوده است و زمانی که حکومت شاه از این خواسته های دموکراتیک [!]  تمكين نكرده است، آنان به ناچار موضع براندازي در پيش گرفته اند و از آنجايي كه خميني در ميان توده به عنوان نماد مبارزه با استبداد طاغوت شناخته مي شده، (باز هم به ناچار) در سال 57 در صف حاميان او قرار گرفته اند. 

2- استدلال ديگري كه مخالفان حكومت شاه همواره در توجيه حمايت كوركورانه خود از خميني و روحانيون مي آورند، استناد به حرف هاي خميني در نوفل لوشاتو است. آنان مدعي اند كه به دليل فقدان آزادي هاي سياسي در دوره شاه اصلا پيش از آن زمان خميني را نمي‌شناخته‌اند!! و تازه در سال 57 بوده كه با نام او و افكار و عقايدش آشنا شده اند و چون او از آزادي و دموكراسي و... حرف زده، اين افراد و گروهها هم به اصطلاح گول خميني و ملاها را خورده اند و از وي پشتيباني كرده اند!


اما نگاهي دقيق تر به آن قسمت از گفته هاي نورالدين كيانوري كه در ابتداي نوشتار بدان اشاره شد، و همچنين بررسي ماهيت برخي از جريانات سياسي نظير نهضت آزادي و سازمان مجاهدين خلق و عملكرد جبهه ملي ايران از اواسط دهه 1330 تا زمان وقوع انقلاب 57 به وضوح دروغ بودن هر دو استدلال فوق الذكر را ثابت مي كند.

چرا كه اولا تمام اين گروهها از همان سال 1342 كه خميني پاي به عرصه فعاليت‌هاي عوامفريبانه خود نهاد با ماهيت وي و افكارش آشنايي كامل داشته اند و حتي به قول كيانوري سخنراني هاي وي را در راديو پخش مي كرده اند؛ و دوما تمام اين گروههاي سياسي از همان آغاز تنها با هدف براندازي شاه و به طمع تصاحب تمام منابع قدرت و ثروت به مبارزه با حكومت وقت مي‌پرداختند و مظلوم نمايي رهبران جبهه ملي و نهضت آزادي و امثال بازرگان و سنجابي و... كه هميشه سعي مي كردند خود را منتقداني قانون مدار و مطيع قانون اساسي مشروطه جا بزنند كه ديكتاتوري شاه آنان را به پيروي از دار و دسته خميني مجبور ساخته، يك ظاهرسازي فريبكارانه بيش نبوده است. شايد به همين دليل هم بوده كه رهبران جبهه ملي چندين بار پيشنهادهاي با واسطه يا بدون واسطه شاه براي تشكيل كابينه دولت را رد كردند و در نهايت با خزيدن به زير عباي خميني و ملاها مملكت را يك‌سره بر باد دادند...


۲ نظر:

  1. ملت ما ملت حسودی است این ملت در سایه احزابی خاینانه شکوفایی کشور را در سایه مدیریت پهلوی ها را برنتافتند هم انها را سوزاندند هم خودشان را هم ما را هم همه را

    پاسخحذف
  2. با اینکه جای تشکر داره که این چیزها را مینویسید ولی متاسفانه کم مینویسید
    در همین خطرات این خائن یعنی کیانوری خیلی جنایات دیگر حزب توده هم آمده از جمله ترورهای قاتل معروف خسرو روزبه که در نزد افراد بی مخ حزب به نام رفیق کبیر یاد میشود و هم چنین در اختیار گذاشتن اسرار هواپیمای ف ١٤ در اختیار شوروی که سند نوکری این حزب است

    پاسخحذف