زنده
یاد فریدون فرخزاد درباره فروغ :
" خندههای فروغ را کم دیدهام و افسردگیهایش
را فراوان. گریههایش بسیار بود و نمیدانید چه میلی به جدایی داشت. در همین حال و
زمان بود که شعر "اکنون منم زنی تنها" را سرود. تنهایی فروغ، گاه به
عزلتی عمیق میانجامید. و به آنجا که روزها در خانه مینشست و حتی در به روی نزدیک
ترین دوستان و کسانش میبست .
این اواخر، به گلها، هوا، خورشید، گنجشگها
و بچهها علاقه عجیبی پیدا کرده بود و انگار که همه وجودش لطافت شده بود ـ لطافت و
دریافت ."
کیهان
، شماره ۷۶۶۹ پنج شنبه ۲۴ بهمن ماه ۱٣۴۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر