برگزاری
اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در تهران، فرصت مناسبی برای گروههای اپوزیسیون بود تا
توجه مجامع بین المللی را به نقض حقوق بشر در ایران جلب کنند. همزمانی برگزاری این
اجلاس با وقایع آذربایجان - دستگیری گسترده امدادگران و حامیان مردم آسیب دیده از
زمین لرزه - ، وخامت حال جسمانی میرحسین موسوی و ادامه فشار بر فعالان سیاسی و
مدنی موضوعیت طرح مسائل مربوط به نقض حقوق بشر در ایران را برای اپوزیسیون در سطح
بین المللی به قدر کافی ایجاد می نمود.
در
این راستا، شوربختانه باز هم اصلاح طلبان جمهوری اسلامی دست به یک بی اخلاقی بزرگ
دیگر زدند. آنان در وهله اول با نام "شورای هماهنگی راه سبز امید" -
شورایی که نام رهبرانش پس از قریب به سه سال هنوز بر همگان پوشیده است - اقدام به
تبلیغ برای زندانیان اصلاح طلب کردند و در این راه تنها تلاش شان جلب توجه جهانیان
به زندانیان خودی و مسئله حصر رهبران اصلاح طلب بود. فارغ از اهمیت این موضوع و
نیاز به جلب همراهی مجامع بین المللی در جهت رفع هر چه سریعتر حصر آقایان میرحسین
موسوی و مهدی کروبی و آزادی زندانیان سیاسی اصلاح طلب، آنچه موجب تعجب است تبعیض
شدیدی است که در عملکرد شورای هماهنگی راه سبز و رسانه های وابسته به جناح اصلاح
طلب، حتی در پرداختن به وضعیت زندانیان سیاسی مشاهده میشود. آنان در این بیانیه و
بیانیه های قبلی شان فقط و فقط به وضعیت زندانیان همفکر خود می پردازند و از آوردن
نام زندانیان سکولار و غیراصلاح طلب خودداری می ورزند و انتشار آخرین بیانیه شورای
هماهنگی نیز نشان داد که اصلاح طلبان جمهوری اسلامی - یا به قول خودشان سبزها! -
پس از گذشت سه سال کوچکترین تغییری در رفتار و عملکرد خویش نداده اند.
از
سوی دیگر، همزمان با فعال شدن دوباره شورای هماهنگی راه سبز که چه بسا بی ارتباط
با زمزمه تشکیل شورای ملی اپوزیسیون هم نمی تواند باشد، طرفداران جریان اصلاح طلب
شروع به تبلیغ گسترده ای علیه رضا پهلوی و اپوزیسیون سکولار زده و آنان را به سکوت
در برابر وضعیت وخیم میرحسین موسوی و دیگر زندانیان سیاسی متهم کردند. هر چند این
اتهام از ابتدا نیز بی پایه و اساس به شمار می رفت، چرا که رضا پهلوی و دیگر فعالان
اپوزیسیون برانداز بارها در این خصوص موضع گیری کرده و خواستار رفع حصر سران اصلاح
طلبان و آزادی زندانیان سیاسی شده بودند، اما با این وجود انتشار نامه سرگشاده رضا
پهلوی به بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد و اشاره به وضعیت جسمانی نامساعد
میرحسین موسوی و آیت الله کاظمینی بروجردی - که به دلیل طرز فکر و مواضع سکولارش
هیچ گاه نامی از این روحانی آزاداندیش در رسانه های اصلاح طلب برده نمی شود - دیگر
مجال هر گونه انتقاد و غرض ورزی را از اصلاح طلبان گرفت. رضا پهلوی در این نامه با
نگاهی فراحزبی و فراجناحی به وضعیت تمام زندانیان سیاسی اعم از اصلاح طلب و
غیراصلاح طلب، دینی و سکولار، پرداخت و از دبیرکل سازمان ملل خواست تا در سفر به
تهران با این زندانیان نیز دیدار کرده و جویای حال آنان گردد.
اما
گویا بی وجدانی برخی از اصلاح طلبان حکومتی را حد و مرزی نیست. آنان که تا دیروز
به رضا پهلوی حمله می کردند و مدعی می شدند که در برابر وضعیت میرحسین موسوی و
دیگر زندانیان اصلاح طلب سکوت پیشه کرده است، پس از انتشار این نامه بازهم لب به
توهین و تهمت گشودند و این بار از رضا پهلوی انتقاد کردند که چرا در این خصوص به
دبیرکل سازمان ملل نامه نوشته و قطعا می خواسته با این کار خود را مطرح کند و
زمینه را برای شاه شدنش در آینده فراهم سازد!!!
حال
ما از سران اصلاح طلبان - حداقل آن عده ای که در خارج از کشور هستند - می پرسیم که
چرا در برابر اینگونه رفتارهایی که از سوی برخی از افراد و رسانه های وابسته به
این طیف صورت می گیرد، سکوت پیشه کرده اند؟ مگر آنان مدعی نیستند که به آزادی بیان
اعتقاد دارند و به دنبال برقراری دموکراسی و حقوق بشر در ایراناند؟ پس چگونه حتی زندانیان
سیاسی را به خودی و غیرخودی و اصلاحطلب و غیراصلاحطلب دستهبندی می کنند؟ و چرا
در مقابل فعالان اپوزیسیون برانداز اینگونه دست به بی اخلاقی می زنند یا دست کم در
برابر بی اخلاقی های همفکرانشان سکوت می کنند؟ ما از اکبر گنجی، مجتبی واحدی،
فاطمه حقیقت جو، محسن کدیور، ابراهیم نبوی، عطاءالله مهاجرانی، مسیح علی نژاد،... و
همه آنهایی که هنوز به نوعی در پی توجیه رفتار اصلاح طلبان هستند، این سئوال ها را
می پرسیم و منتظر پاسخ آنان نیز هستیم. چرا که این روزها بیشترین فحاشیها، دروغ
پردازی ها و بی اخلاقی ها را از زبان هواداران جریان اصلاح طلب می شنویم و در
عملکرد این افراد می بینیم.
پاینده
ایران
بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر