۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

زنده یاد داریوش همایون: آخرین عرض من این است؛ دموکراسی لیبرال با حفظ پادشاهی



رایزن فقید حزب مشروطه ایران، زنده یاد دکتر داریوش همایون، که بعضی‌ها به خیال خامشان راه آن بزرگوار را در پیش گرفته‌اند ولی در واقع بر خلاف خواست و آرزوی وی عمل می‌نمایند، بیش از سه چهارم عمر پر بارش را صرف سیاست و آن هم از نوع برترش نمود و بیشتر این دوران با ارزشش را به پای مشروطه ایران ریخت و هر چند در این رهگذر خون‌دل‌ها خورد و مرارت‌ها کشید ولی تا آخر عمر به مشروطه ایران وفادار ماند و تا زمانی که حتی بالای هشتاد سال بود برای مشروطه‌خواهان و علاقه‌مندان آن از مشروطه ایران می‌نوشت و سخن می‌راند. شادروان داریوش همایون با اینکه می‌توانست بیشترین حق را از حزب مشروطه ایران از آن خود بداند و به دیگر سخن موجودیت یافتن این حزب در مقیاس بسیار بزرگ مدیون شخصیت والای این بزرگوار است اما وی هرگز به اصول، موازین و ارکان اساسی مشروطه ایران جفا ننموده ( نهاد پادشاهی را در هر فرصتی که پیش آمده تأیید کرده است و حزب مشروطه ایران بدون این نهاد برایش حتی قابل تصور نیست. برای اطمینان حاصل کردن از این مطلب، شما خوانندۀ محترم را حداقل به بیانات زنده یاد داریوش همایون که در نشست شماره ۸۷ دفتر پژوهش حزب نامبرده بکرات بازگو شده است رجوع می‌دهد . در ادامه این سطور به برگزیده‌هایی از این بیانات توجه فرمایید.) و کوچکترین تعرضی به آنها نکرده است. اگر گاهآ انتقاداتی در جهت بهتر شدن حزب داشته و یا هشداری بمنظور بیدار نگهداشتن‌مان داده باشد از روی حسن نیت بوده و لحظه‌ای در صدد صدمه زدن و زیرپا گذاشتن اصول مهم حزبش بر نیامده است. داریوش همایون یک منتقد بتمام معناست. انتقاد او هدفمند و سازنده است. تخریب و ترور شخصیت در نقد وی جایی ندارد بلکه برعکس همانگونه که حتی خانم فرخنده مدرس نیز معترفند „دکتر داریوش همایون فروتن بود و گردن احترام خم می‌کرد چه در در مقابل موافق و چه مخالف" یعنی همین خانم محترمی که امروز حزب مشروطه ایران و مالآ همۀ اعضای آنرا به آب کثیف تشتی تشبیه می‌کند و نهایت احترام و اوج ابراز ادب خویش را در برابر مخالفانشان به نمایش می‌گذارند، چاره‌ای نمی‌بیند جز اینکه به اینگونه خصائل پسندیدۀ داریوش همایون اعتراف نماید. جای تأسف اینجاست که چنین شخصی این ادعا را دارد که مرید و رهرو استاد ادب و نزاکت یعنی داریوش همایون بوده و منش وی را در برخورد با دگراندیشان بکار گرفته و می‌گیرد. رایزن فقید حزب مشروطه ایران هرگز آینده حزب مشروطه ایران را با خطری مواجه ننموده است و چنانچه کوته فکرانی با سوء نیت پیدا شده باشند که قصد ضربه زدن به حزب و مبانی آنرا داشته‌اند، بیدرنگ خود آن شادروان به داد حزب و ارکانش رسیده و با صلابت هرچه تمامتر کید بدخواهان را به خودشان برگردانده، نقشه‌های پلیدشان را نقش بر آب نموده و حزب خود را نجات داده‌است. اما امروز شاهد آنیم که یک عدۀ انگشت شمار، که هنوز سبیل سیاست بر پشت لبشان نروییده و پیراهنی از این بابت پاره ننموده اند و صرفآ بدلیل سه و یا چهار سال فعالیت در حزب، در برابر و مقابل ارکان و اساس مشروطه ایران قد علم کرده و با گستاخی خاص خودشان آن ارکان را به باد انتقاد می‌گیرند و در عالم خود اسباب به کنار زدن آنها را فراهم می‌نمایند. زهی خیال باطل! (لطفا به مقالاتی چند که این روزها کرارآ در تارنماهای تلاش، رواداری، اخبار روز و ... درج شده و می‌شوند مراجعه فرمایید.)

از شاهزاده محبوب ایران، رضا پهلوی، بطور مستقیم و بصراحت بعنوان یکی از ارکان مهم حزب مشروطه ایران در اساسنامه و منشور این حزب رسمآ نام برده شده است. تا زمانی که خودشان از کاندید شدن برای مقام پادشاهی چشم پوشی نکرده‌اند و یا حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) شخص دیگری را کاندید ننموده است، ایشان کاندیدای مقام پادشاهی ایران بوده و هستند و اهانت به ایشان اهانت به منشور و اساسنامۀ این حزب وزین تلقی می‌شود. از بدو تولد سازمان مشروطه خواهان ایران که آخر سر به حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) تغییر نام داد، پایه و اساس این سازمان بر مبنای اصولی بنا شد که به بیانیه ۱۴ ماده‌ای پادشاه (رضا پهلوی) معروف است. (اختتامیه ماده ۱ اساسنامه حزب مشروطه ایران: ... اصول عقاید و برنامه سیاسی حزب در منشور آن آمده است که بر همه اسناد حزب اولویت دارد و با الهام از قانون اساسی مشروطیت ایران و نیز بر پایه بیانیه ۱۴ ماده‌ای پادشاه تدوین شده است...) . امروز همین پادشاه بطور بی‌سابقه و غیر‌منصفانه مورد حمله و اتهامات پوچ و بی‌معنی و سراسر ساختگی و کذب قرار می‌گیرد و آن هم از سوی کسانی که خود را به ظاهر دوست، مرید و یا طرفدار زنده یاد دکتر داریوش همایون، یعنی همان کسی که اساسنامه فوق‌الذکر را تهیه و تدوین نموده است، می‌دانند (...اگر می‌خواستم پادشاهی نباشد از روز اول این حرف‌ها را نمی‌زدم و اساسنامه و منشور را نمی‌نوشتم...).


آن شخصیت برجسته (شادروان داریوش همایون) هرگز در این فکر نبوده و هیچوقت بزبان نیاورده است که می‌توان از شاهزاده گذشت و ایشان‌را بکنار زد. آن انسان والا هر چند آدم منتقد و تحلیل‌گری توانا بود لیکن از آنجایی که به اساسنامه، منشور و دیگر اسناد حزبی اشراف کامل داشت هرگز به نهاد پادشاهی و کاندیدای فعلی آن (شاهزاده رضا پهلوی) بی‌احترامی ننموده و سخن از کنار گذاشتن وی بر زبان نیاورده است (ای کاش روزی آنانی که در جلسات دیداری و حضوری شادروان داریوش همایون و شاهزاده رضا پهلوی با همدیگر داشتند، حاضر بوده‌اند در خصوص رفتار و کردار رایزن فقید و شاهزاده نسبت بهم سخن آغاز کنند). امروز می‌بینیم که براحتی به شاهزاده جسارت می‌شود و حرف از کنار گذاشتن ایشان بمیان می‌آورند. ای کاش آن رایزن شجاع‌مان زنده بود تا خودش بروشی که استادش بود پاسخ متعرضین، فرصت‌طلبان و دروغ پردازان را می‌داد . بارها اتفاق افتاده است که رایزن فقید حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات (رأی و نظری داشته‌اند که گاها و در وهله اول برای اعضاء حزب نامبرده قابل قبول نبوده و در مجامع رسمی حزب رأی نیاورده (نمونه‌اش تغییرات بعمل آمده در نام و آرم حزب می‌باشد که چهار پنج سال قبل رأی نیاورده بود) و نهایتآ آن شادروان تن به خواست و تصمیم اعضاء حزب داده و از رأی و نظر خویش برگشته‌اند. در این رهگذر هیچوقت ناراحت و دلگیر نگشته است و صرفآ سعی نموده است از راه منطقی و قانونی عقاید و افکار خودرا همه پسند نماید که نمود. آن رایزن بتمام معنا و توانا هرگز برای قبولاندن رأی خود به درشتی و گنده‌گویی روی نیاورد و کسی را تهدید نکرد با اینکه رایزن مقتدر حزب و سخنگوی غرایی بود و با مقامی که داشت بهتر از هر کسی می‌توانست اینکار را بکند. اما امروز عده‌ای به راحتی آب خوردن خود را بالاتر از ارکان رسمی حزب قرارداده و در امری دخل و تصرف می‌کنند که از حوزه اختیارات و عمل آنان خارج است. آنها فکر می‌کنند که چون چند صباحی با رایزن فقید مشروطیت نوین نشست و برخاست داشته‌اند کافیست تا زیر و بم حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) را در هم نوردند و از پارچه این قواره آن قبا و یا بهتر بگویم آن ابایی را بدوزند که فقط برازنده تن خود و همفکرانشان و بلاخص ذوب شدگان در ولایت‌فقیه و عاشقان دوران طلایی امام راحلشان باشد و لاغیر غافل از اینکه هستند اشخاص معروف و محترم دیگری که عمری را با زنده یاد داریوش همایون زندگی کرده‌اند و بخوبی می‌دانند که اراده باطنی آن عزیز سفر کرده چه بوده است و حزبش را هرکز بدون پادشاه (به قول خود شادروان:دموکراسی لیبرال با حفظ پادشاهی) نه آرزو کرده و نه طلبیده است. اگر کج‌اندیشان و اشخاص بظاهر دوست تصورشان بر اینست که داریوش همایون پسوند لیبرال دموکرات را از برای کوبیدن و لغو کردن مشروطیت و پادشاهی به دنباله حزب مشروطه ایران اضافه نموده است سخت در اشتباهند و مطمئنا معنا را دریافت ننموده و راه را به خطا رفته‌اند و به جرئت می‌توان گفت که عمدا و یا سهوا خلاف خواست و ارادۀ داریوش همایون طی طریق می‌نمایند. در عوض هستند دوستان و حامیان حقیقی آن رایزن فقید و حزبش که بخوبی و براحتی در برابر این عقیده و تصور نادرست خواهند ایستاد و جلو هر کجی و خلاف را مثل همیشه خواهند گرفت.

اصول و موازین حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) با نوشته، مقاله و یا بیاناتی که بدنبال جوسازی‌ها و دغل‌کاری‌ها تهیه شده و انتشار می‌یابند، بوجود نیامده‌اند که با همین روش نیز از بین بروند و یا در آنان تغییر و دگرگونی صورت پذیرد. اسناد حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) حاصل سال‌ها، اگر نگوییم ده‌ها سال، کار و تلاش اشخاصی همانند شاهزاده رضا پهلوی، زنده یاد دکتر داریوش همایون و تعداد بسیار دیگری از اشخاص فرهیخته و فرزانه بوده است و به این سادگی‌ها که بعضی تصورش را دارند قابل تغییر و یا ابطال نیستند. یک شخص هر چند با سواد و صاحب نظر باشد باز توانایی و اجازه این را ندارد برای دیگران، علی الخصوص برای یک حزبی همانند حزب مشروطه ایران(لیبرال دموکرات) ، تعیین تکلیف نماید و از این بابت دستورالعمل بنویسد و با جسارت و گستاخی بیش از حد حرف از کنار گذاشتن نماد پادشاهی )رضا پهلوی) بمیان آورد مگر اینکه آیت الله خمینی باشد و توی دهن همه بزند و دولت تعیین کند و حزب دلخواه خودش را تشکیل بدهد.

با زرنگی هرچه تمامتر معلوم نیست (فعلا) از کدام متنهایی از مقالات، بیانات و یا فرمایشات شادروان داریوش همایون سوءاستفاده‌های نابجایی کرده و قطعاتی را انتخاب نموده و بعد از سر هم کردن این قطعات آنها را بنام خود و بدون اینکه از صاحب اصلی آنها نام ببرند، به خورد دیگران می‌دهند و با سفسطه و دروغ‌پردازی و شرارت تمام اتهاماتی را القاء کرده و تلاش در لکه‌دار نمودن مقام و نماد پاداشاهی می‌کنند و گناه دیگران را با بی‌انصافی هرچه تمامتر به پای شاهزاده رضا پهلوی می‌نویسند و اسباب شک و تردید را در خصوص این شخصیت مهم سیاسی که از ارکان حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) است بوجود می‌آورند و این در حالیست که با بیشرمی خود را حامی دلسوز پادشاه جلوه می‌دهند ولی در واقع خنجر را از پشت به این مقام می‌زنند. من نمی‌دانم در چنین اوضاع و شرایطی کدام مشروطه‌خواه واقعی و راستنی پیدا خواهد شد که از غصه ننالد و با دیدن اینگونه رفتارهای افراد کینه‌توز دلسرد نشود و در داخل حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) باقی بماند تا نابودی آنرا با چشم خود از نزدیک ببیند؟ اینجانب بنوبه خود و تا آنجایی که مقدور بوده و توانش اجازه داده است در مورد خطرات بالقوه‌ای که حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) را تهدید کرده و می‌کنند عکس‌العمل نشان داده و در طی نوشته‌ها و اظهار نظرهای متعددی بطرق مختلف هشدار داده و مسؤلین محترم حزب را مطلع کرده است. اینک نیز نظر دست اندرکاران و مقامات حزب را به خطری که متوجه آن است و روز به روز بیشتر می‌شود جلب نموده و از ایشان که کرارآ مورد انتقادات بیشماری واقع شده و می‌شوند توقع دفاع از موازین و مصوبات حزبی را دارد.

از قدیم گفته‌اند احترام امامزاده به متولیش است. آنانی که نام مشروطه‌خواه بر خود می‌گذارند و نظام پادشاهی را در جهت حفظ و نگهداری تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران می‌خواهند چطور امکان دارد در عین حالی که دم از نگهداری اصل و یا پرنسیپ می‌زنند، به یکی از همین اصول و پرنسیپ‌های اساسی و حیاتی برای ایران یعنی نهاد پادشاهی یا همان سمبل یکپارچگی میهنمان بی‌توجه شده و آنرا اینگونه می‌کوبند؟ همه اعتراف می‌کنیم ـ حداقل مشروطه‌خواهان ـ که نظام جمهوری قادر نبوده و نیست تمامیت ارضی و یکپارچگی ایرانمان را حفظ کند و لااقل همین مقدار که از آن مانده است را نگهدارد، پس چرا سرمان را در برف فرو کرده و نمی‌خواهیم حقیقت امر را ببینیم؟ شاهد اینیم که ایران در حال حاضرش نیز از شمال و از جنوب ـ حداقل از طرف اعراب خلیج فارس ـ مورد تهدید است و هر روز بر طمع ورزان اضافه می‌شود، اما باز مشغول همیم و اصول لازم و ملزوم مشروطه را به جان هم می‌اندازیم؟چه اصراری وجود دارد در چنین اوضاع و احوالی مسئله تمامیت ارضی ایران را در مقابل نهادپادشاهی و بالعکس قرار دهیم؟ اگر قرار است ما خودمان پادشاه و پادشاهی را اینطور در معرض خطر از بین رفتن بگذاریم پس دیگر برای دشمنان نظام پادشاهی چه باقی گذاشته‌ایم؟ آنها باید نماد یکپارچگی ایران را برایمان حافظ باشند و نگهدارند؟

به احتمال قوی اینگونه رفتارهای غلط و نسنجیده و از همه بدتر اتهام زنیها نتیجه‌ای بجز خستگی و بیزاری برای کاندیدای پادشاهی یعنی شاهزاده رضا پهلوی نخواهد داشت. چه تهمتی از این سنگین تر که خانم مدرس "با چشمی به سازمان‌های خانواده سیاسی انقلابی" (لابد انقلاب ۵۷) در این آخرین مقاله‌شان بر علیه شاهزاده رضا پهلوی دقیقآ بر خلاف حرف داریوش همایون که معتقد است شاهزاده بیش از همه کار کرده است، به قلم کشیده و می‌نویسد: "" ..ایشان (شاهزاده رضا پهلوی) که هر امضائی را می‌دهد،... او آماده است مهر حمایت «شاهانه» خود را پای هر «اتحادی» علیه حکومت اسلامی و در راه دستیابی به قدرت به هر قیمتی بزند... ایشان حاضر است با همه کس بنشیند و هیچ نگوید که به دردی بخورد..."". (لطفآ مقالۀ جدید خانم فرخنده مدرس را تحت عنوان " در حاشیه یک گفتگوی نوشتاری" مطالعه بفرمایید). اگر فردا پس فردا خدای ناکرده شاهزادۀ جوان دراثر این همه انتقادات زیاد و بیمورد آن هم درست از طرف خودی‌ها خسته شده و عطاء پادشاهی را به لقائش بخشیدند و جان خود را از این وضعی که ظالمانه برایشان پیش میآورند و بعید هم نیست کار را به جاهای باریک بکشانند نجات دهند، کسی هست مسؤلیت این پیشآمد و تراژدی را بعهده بگیرد و جواب ملت و یا حداقل طرفداران پادشاهی را بدهد؟

آرزوی من و امثال من این است که حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) آینده‌ ای روشن و پایدار داشته باشد و مشروطه‌خواهان راستین مدام تسلط کافی و لازم را بر حزبشان حفظ کنند. پیشرفت و پیروزی مستدام حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات (بهترین پاداش، هدیه و دلجویی خواهد بود که دلهای نگران و مضطرب ماها را آرامش دهد و روح آزرده‌مان را غرق آسایش نماید و از همه مهمتر آرزوی یکصد سالۀ ملت که همانا داشتن حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) است به یأس مبدل نگردد. همین!

ارادتمند


 
برگزیده‌هایی از بیانات رایزن فقید دکتر داریوش همایون:

1-      ما اگر با پادشاهی مخالف بودیم ــ من یکی را شما می‌شناسید ــ من از احدی باک ندارم. اگر نظری داشته باشم می‌گویم. اصلا" مهم نیست برایم کی دوست دارد کی دوست ندارد. شما می‌شناسید مرا. تا حالا دیده‌اید من جایی بترسم و از ملاحظه دیگران نظرم را نگویم؟ اگر می‌خواستم پادشاهی نباشد از روز اول این حرف‌ها را نمی‌زدم و اساسنامه و منشور را نمی‌نوشتم ...

2-      شما نگاه کنید در این ۲۰ سال چه کسی برای پادشاهی آبرو خریده؟ غیر از شاهزاده که بیشتر از همه کار کرده، جز ما؟
3-      می‌گویند این‌ها طرفدار پادشاهی‌اند که البته هستیم...

4-      آخرین عرض من این است که، این حزب دو راه در پیش دارد یعنی دو میدان فعالیت بزرگ دارد یک میدان فعالیت‌ا‌ش دموکراسی لیبرال است با حفظ پادشاهی ...

5-      پادشاهی به تنهایی نخواهد شد. نقش ما فوق العاده مهم است. ما اعتبار درست کردیم برای این نهاد و این را باید حفظ کنیم

6-      هیچ نقشه‌ای نیست و همین است که هست. پادشاهی فقط با لیبرال دموکراسی در ایران شانس دارد و بس و کسی که بیش از همه در این ۲۰ سال دنبالش بوده من بودم و دنبال خواهم کرد...


منبع: سایت حزب مشروطه ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر