۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

از فیس بوک چه خبر ؟ - 1

از این پس با بخش جدیدی بنام "از فیس بوک چه خبر؟" در خدمت خوانندگان فهیم وبلاگ "آراسپ" خواهیم بود.

این بخش نگاهی به گفته ها و نوشته های فعالان سیاسی، فرهنگی و مدنی ایرانی در سایت فیس بوک خواهد داشت و انعکاس دهنده نقطه نظراتی خواهد بود که ممکن است در سایت ها و وبلاگ های دیگر کمتر مطرح شده باشد.
نظرات این افراد در مورد مسایل مختلف فقط و فقط می تواند بازتاب دیدگاه های شخصی آنان باشد و بدیهی‌ست که انتشار این نظرات به معنای تأیید آنها از سوی مدیریت وبلاگ نیست.



بابک داد 















بحث اين نيست كه چرا آقازاده هاشمي رفسنجاني اين امكان را داشت كه از زندان به بيمارستان مجهز "دي" منتقل شود و رسيدگي فوري پزشكي نسبت به او صورت گرفت؟! بحث اين است كه اولاً كشور نبايد زنداني سياسي داشته باشد. دوم اينكه اين رسيدگي بايد در مورد همه زندانيان، فارغ از اينكه آقازاده هستند يا شهروند عادي "يكسان" انجام بگيرد. و سوم اينكه مانند خاندان هاشمي رفسنجاني، خانواده همه زندانيان بايد بتوانند از زنداني بيمار خود عيادت كنند و در جريان معالجات او قرار بگيرند. ديشب آقاي رفسنجاني براي دومين بار در طول روز، از فرزندش مهدي در بيمارستان دي عيادت كرد. آيا اين امكان براي همه زندانيان به صورت عادلانه وجود دارد؟! آيا براي خانواده هدي صابر، رونقي ملكي، نسرين ستوه و سحابي و ديگران چنين بود و هست؟! اگر چنين عدالتي وجود ندارد، بدانيد كه مخالفت هاي آزاديخواهان و اعتصاب زندانيان به خاطر وجود همين "تبعيض"ها و بي عدالتي هاست. و تا رفع اين بي عدالتي ها، هيچكس نبايد دست از تلاش بردارد وگرنه قرباني بعدي تبعيض خود او خواهد بود. شك نكنيد.


سعید قاسمی نژاد















نکته ای که در گفتگو بابعضی افراد (بخصوص افراد دارای گرایشهای چپ) بسیار آزار دهنده است احساس برتری اخلاقی است که در خود مشاهده می کنند. این افراد به گونه ای رفتار می کنند که انگار طرف مقابل آنها کاملا اشتباه می کند و نماد شرارتهای اخلاقی است و بر عکس خود آنها سمبل آزاد اندیشی، اخلاق و ایده‌آل‌های بشری . چنین افرادی اصولا بخش بزرگی از واقعیت مقابل چشم خود را مشاهده نمی کنند. برای آنها آرمان سیاسی شان حقیقت برین، شخصیتهای سیاسی شان عین پاکی و صداقت است. این افراد در هنگام بحث دچار این سردرگمی می شوند که چگونه طرف مقابل نظریات بدیهی آنها را نمی پذیرد. در این شرایط تنها چیزی که بنظرشان می رسد حماقت، انحراف اخلاقی یا وابستگی فرد مخالف است. اگر طرفدار جمهوری خواهان باشید حتما ناآگاه، جنگ طلب، مزدور یا کاملا دیوانه هستید؛ اگر طرفدار سرمایه داری باشید لزوما تشنه به خون فقرا؛ حتی اگر اندک سئوالی و تردیدی در مورد مناقشات گسترده حول و حوش ازدواج همجنسگرایان، سقط جنین و مانند اینها داشته باشید خشک مغز، تندرو مذهبی، ضد زن، طرفدار سنگسار، فاشیست و هزار هیولای دیگر هستید. این افراد اصولا هیچ توجهی به پیچیدگیهای نظری و عملی مسائل نمی کنند و هیچ به خود زحمت نمی دهند کمی درمورد نقطه نظر مخالفان خود بیندیشند و با برچست های کودکانه سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند.


نیلوفر بیضایی











به من گفتند در جایی پرسیده شده آیا من یعنی نیلوفر بیضایی همجنسگرا هستم؟ دوست دارم پاسخ این سوال را در اینجا بدهم. می دانم علت این پرسش حمایت بیدریغ و علنی من از حقوق همجنسگرایان بوده است. حمایتی که از امروز آغاز نشده و برای اولین بار در سال 1997 یعنی پانزده سال پیش در قالب نمایش بازی آخر که یکی از شخصیتهای اصلی اش یک همجنسگرا بود، شکل علنی بخود گرفت. شاید نمایش من اولین نمایش ایرانی باشد که در آن یک همجنسگرا از هویت و حقوق خود سخن گفته است. این حمایت در شکل علنی و بصورت تدوین مقاله و جمع آوری امضا از هنرمندان در دفاع از حقوق همجنسگرایان ادامه یافت. با اینهمه من همجنسگرا نیستم. برای دفاع از حقوق همجنسگرایان حتما نباید همجنسگرا بود، همانطور که برای دفاع از حقوق بهاییان نیز حتما نباید بهایی بود. دفاع از حقوق دیگران دفاع از حق حیات انسانی ست. دفاع از حق بودن ودیگر گونه بودن است. من این دفاع را برای خود بعنوان یک هنرمند یک وظیفه می دانم. منتی هم بر سر کسی نمی گذارم و بدنبال امتیازی نیز نیستم. من باور خود را زندگی می کنم، هم در زندگی شخصی و هم در کار هنری و با هیچکس هم تعارف ندارم و به هیچکس هم باج نمی دهم ...

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر