۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه

پس از کاسپین ماکان، مجتبی واحدی و... این بار: سمپاشی اصلاح طلبان علیه نیک‌آهنگ کوثر


ماجرا از آنجا آغاز شد که نیک آهنگ کوثر بر خلاف خیلی های دیگر جسارت به خرج داد و در اوج جنبش سبز که رهبرانش (ببخشید همراهانش!!!) حکم خداوندگار یافته بودند و انتقاد از آنان مساوی با شنیدن تندترین توهین ها و تکفیرها بود و هر منتقدی (چه رسد به مخالف!) با القابی نظیر ساندیس خور و مزدور و وطن فروش مورد نوازش اصلاح طلبان قرار می گرفت، به انتقاد از کارنامه نمادهای جنبش و رفتار هواداران متعصب آن پرداخت و از نقش آقایان موسوی و کروبی در اعدام های دهه 60 سؤال کرد. طرح همین پرسش کافی بود تا سیل توهین ها و تهمت ها به سوی او روانه شود، تا جایی که شاخه غیررسمی اطلاعات و امنیت سبزها (که هر روز جاسوس و مزدور جدیدی در میان مخالفان می یابد و تخصص ویژه ای در کشف توطئه و خنثی سازی نقشه های تفرقه افکنانه دارد]!![ ) او را به همکاری با روزی‌نامه کیهان حسین شریعتمداری متهم ساخت و ادعا کرد که اصلاً این نیک‌آهنگ کوثر فرستاده خود خود شریعتمداری است تا در میان سبزها تفرقه بیندازد! هر چند این ادعا به قدری مضحک بود که حتی در میان خود اصلاح طلبان هم کسی اعتنای چندانی به آن نکرد، اما کماکان انتقادات تند و پرخاشگرانه از نیک‌آهنگ فقط به این جرم که چرا کارنامه رهبران (از دید آنان خدایگان!!!) جنبش سبز را با طرح موضوع قتل‌های دهه 60 به چالش کشیده، ادامه یافت.
ماجرای نیک آهنگ کوثر اولین مورد از پرونده سازی های اصلاح طلبان نبود و قطعاً آخرین مورد نیز نخواهد بود. پیش از او آتش کینه‌توزی این مصلحان نظام اسلامی دامان افراد دیگری را هم گرفته بود. زمانی که کاسپین ماکان به دفاع از اندیشه و اعتقادات ندا اعلام کرد که ندا نه تنها علاقه و دلبستگی به هیچ یک از کاندیداهای انتخابات فرمایشی رژیم نداشت، بلکه مخالف کلیت جمهوری اسلامی (چه اصولگرا و چه اصلاح طلب) بود و حتی در این انتخابات شرکت هم نکرد و رأی هم نداد، بسیاری از اصلاح طلبان که تلاش کرده بودند از نام و تصویر ندا برای پیشبرد منافع خود سود جویند و او را هم به طایفه سبزالله بچسبانند، به انتظار فرصت مناسبی نشستند تا انتقام این افشاگری  کاسپین را از او بگیرند و چه فرصتی بهتر از سفر کاسپین ماکان به اسرائیل (شما از طرف سبزاللهی‌ها بخوانید: رژیم اشغالگر قدس!!!). پس از این سفر بود که بوقچی های اصلاح طلبان حکومتی چنان بلایی بر سر این جوان آوردند که دیگر کسی اثری از او ندید. اگر تا دیروز صدای امریکا و رادیو فردا و... برای مصاحبه با وی گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند، پس از فتوای اصلاح طلبان به تکفیر او، کاسپین را در لیست سیاه قرار دادند و دیگر سراغی از او نگرفتند.
نمونه دیگری از این لجن پراکنی ها را می توان در برخورد رسانه های اصلاح طلبان با مجتبی واحدی جستجو کرد. واحدی که تا دیروز نماد تمام و کمال یک روزنامه نگار شجاع و جسور بود و به عنوان مشاور مهدی کروبی در میان اصلاح طلبان شأن و احترام خاصی داشت، ناگهان تبدیل شد به عنصری فرصت طلب، سودجو، دروغگو و... . چرا؟ تنها به این دلیل که گفته بود جمهوری اسلامی دیگر اصلاح پذیر نیست و اصلاح طلبی در چارچوب چنین نظامی بی معناست. چون از سران نادیده و ناشناخته "شورای هماهنگی راه سبز امید" خواسته بود تا به طور شفاف و روشن با مردم سخن بگویند، خود را به مردم معرفی کنند و پیش از فراخوان دادن و بیانیه صادر کردن، اهداف و نیات این شورا را به وضوح به پیشگاه ملت عرضه دارند. خب این ها جرم کمی نبود تا مجتبی واحدی هم از حلقه خودی ها به دایره غیرخودی ها پرتاب شود. ادبیات جرسی که در هتاکی و اتهام زنی، کم از کیهان شریعتمداری ندارد، او را هم مورد لطف قرار داد و ناگهان کاشف به عمل آمد که این بابا اصلاً مشاور کروبی نبوده! و در تمام این مدت به دروغ خود را مشاور و سخنگوی کروبی معرفی می کرده است! و شگفت آنکه هیچ کس هم در تمام آن مدت به حقیقت پی نبرده بوده تا اینکه جرس‌نویسان حقیقت‌گو و حقیقت‌جو سر بزنگاه از پشت پرده بیرون جسته‌اند و مچ این دروغگوی متقلب را گرفته اند!!
این ها فقط چند نمونه از رفتارهای ناپسند اصلاح طلبان حکومتی و رسانه های ریز و درشت‌شان بود. عمق فاجعه را زمانی در می یابیم که می بینیم و می شنویم که این جماعت حتی در قبال زندانیان سیاسی و جانباختگان جنبش سبز هم قائل به خودی و غیرخودی هستند. رفتار این گروه ما را به یاد آن جمله کتاب معروف "مزرعه حیوانات" اثر جاودانه "جورج اورول" می اندازد که می گوید: «همه در برابر قانون برابر و برادرند، اما بعضی ها برابرترند»!
دعوای امروز اصلاح طلبان با نیک‌آهنگ و نیک‌آهنگ‌ها هم ریشه در همین کینه ها و عقده ها دارد. همین مرزبندی هایی که از ماهیت غیردموکراتیک این جماعت بر می خیزد. چیزی که دیگر با بزک کردن ظاهر و استفاده از ادبیات فریبنده قابل استتار نیست. بوی تعفن دشمنی و تبعیض از رفتار و کردار این گروه به وضوح به مشام می‌رسد. خصوصاً در شرایط فعلی که ضعف ها و خطاهای اصلاح طلبان با آمدن چهره‌های جدیدی (نظیر رضا پهلوی) به میدان عمل توأمان گردیده و آنان را سخت برآشفته ساخته است. چرا که خود بهتر از هر کسی می دانند که از دو سال پیش تاکنون، جبهه اصلاح‌طلبان روز به روز در حال ریزش و اضمحلال است و نگاه‌ها کم کم به سوی افرادی معطوف می‌گردد که صادقانه با اصل و بنیاد این نظام سراپا فاسد و اصلاح ناشدنی در ستیزند و بحث و دعوایشان تنها بر سر ظواهر نیست. اتهام زدن به امثال نیک‌‌آهنگ کوثر هم ناشی از همین وحشت آمیخته به تنفر است. اصلاح طلبان که هنوز هم از شوک گل به خودی سید محمد خاتمی بیرون نیامده اند، گیج و مبهوت در پی سوژه های جدیدی می گردند تا خوراک تبلیغاتی رسانه‌های سبز (در حقیقت زرد)شان را فراهم سازند. نام ها بهانه است، اصل ساختن دشمنان خیالی است. درست همان حربه‌ای که جناح دیگر حکومت در تمام این سالها از آن بهره جسته است. اصلاح‌طلبان برای حفظ اتحاد و انسجام خود به این نوع دشمن‌سازی‌ها نیاز دارند. غافل از آنکه اینگونه پرونده‌سازی‌ها در خارج از حلقه خودی‌ها مدت‌هاست کارکرد خود را به کلی از دست داده است.  


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر